آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

 

بابت ِ  احوالی که نپرسیدی : هنوز خوبم !

بابت ِ خبری که نمی دانی : ویولون میزنم برایت !

بابت ِ جوابی که نمی دانم : صاحب ِ قلبت کیست ؟

بابت ِ  احوالی که پاسخ نخواهی داد : حالت چطور است !؟

بابت ِ همه مسافت ِ بین ِ ما : دلم ، عجیب برایت تنگ است .

بابت ِ حرف هایی که مهلت گفتنش ندادی :  از دوست ِ جلفت بپرس ،

بابت ِ چیزهایی که نمی دانی : زود قضاوت کردی .

بابت ِ همه آرزوهای ِ سوخته شده ام : برایت خوشبختی ِ بی منتها خواستارم .

بابت ِ این همه بی توجّهی ِ تو : سپاسگذارم .

+ الان نوشت :

 

شب ها درونم آنقدر ساکت است که در بستر ِ ساعت ها به صدای ِ قلبم گوش میدهم !

 

صدای ِ جالبی دارد از قول ها و پیمان های ِ شکسته شده ،

 

از دوستت دارم هایی که هیچ وقت نشنید از زبان ِ زندگی اش ،

 

موجود ِ مظلومی است. هر بلایی سرش آوردند آخ هم نگفت ...

 

خوبی ِ قلب این است که چون ذهن ، فراموشکار نیست .

 

فقط گاهی در انجام ِ وظایف ِ روزانه اش تنبلی میکند و درد وجودمان را میگیرد *:/

 

* هر چه بیشتر احساس ِ تنهایی می کنم به یگانگی ِ تو بیشتر ایمان می آورم .

هر چه بیشتر گریه می کنم ، گل های ِ بالشت بی رنگ تر میشوند و گل ِ چشمانم سرخ تر !

 

 

+ نوشته شده در برچسب:سنجاق شده به : نقل قول های ِ شآعرانه, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |